روانشناسی علیه استبداد: بیانیه گروهی از روانشناسان ایرانی در حمایت از مردم ایران
روانشناسی علیه استبداد: بیانیه گروهی از روانشناسان ایرانی در حمایت از مردم ایران
Why this petition matters
ما گروهی از اعضای جامعه روانشناسان، رواندرمانگران و سایر فعالان و متخصصان سلامت روان ایرانی ضمن حمایت از انقلاب مردم آزاده ایران، انزجار خود را از خشونتی که در هفته های اخیر توسط دستگاه سرکوب به مردم معترض روا داشته شده است، اعلام می داریم
نوجوانان و جوانانی که در سراسر ایران از خوزستان و بلوچستان و کردستان گرفته تا خراسان و لرستان و تهران، شجاعانه برخاسته و اعتراض خود را به سیاستهای ظالمانه و تبعیضآمیز رژیم حاکم ابراز نموده اند، نیازی به هیچ گونه «اصلاح» و «تربیت» ندارند. اعتراض آنها نشانگر بلوغ وجدان آزادیخواهشان است. آنچه نیاز به اصلاح ریشه ای دارد تفکری است که گفتمان روانشناسی و روانپزشکی را به عنوان ابزاری برای انسانیت زدایی، تحقیر و بیاعتبار کردن انسانهایی به کار میگیرد که از سالها رنج و تبعیض، خشونت سیستماتیک و فقیرسازی تعمدی به تنگ آمده اند
ضمن اعتراض نسبت به نقض گسترده حقوق کودکان در مدارس ایران که در این روزها صحنه قدرتنمایی نیروهای سرکوبگر شده اند، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط این کودکان هستیم
ما تفاوتی میان کانونهای اصلاح و تربیت و زندانها قایل نبوده و آنها را فاقد حداقل استانداردهای لازم برای حضور هرکودکی، از جمله کودکان معترض میدانیم
ما نگرانی جدی خود را نسبت به خشونتهای جنسی علیه افراد معترض و بازداشت شده از جمله زنان که دامنه آن از پستوی بازداشتگاهها و زندانها به ملاءعام رسیده؛ اعلام داشته و خواستار توقف این رفتارها و برخورد جدی با خاطیان هستیم
ما کسانی را که با نام روانشناس و روانپزشک و مشاور و مددکار به همدستی در کنترل و سرکوب مردم و پرونده سازی علیه آنها با برچسبهای واهی مانند «بیمار روانی» مشغولند؛ نه تنها از جامعه خود نمیدانیم، بلکه آنها را فاقد هرگونه صلاحیت اخلاقی و حرفهای برای فعالیت در حوزه سلامت میشماریم
ما موارد بیشمار انتقال زندانیان سیاسی به بیمارستانهای روانپزشکی را که بعنوان ابزاری برای شکنجه و فروپاشی روانی آنها در چهل و سه سال اخیر به کاررفته است از یاد نبردهایم. انتقال بهنام محجوبی به شکنجهگاه امین آباد- که به غلط بیمارستان روانی نام نهاده شده- و شکنجه او که منجربه مرگ هولناکش شد؛ تنها یک نمونه است. کیانوش سنجری، هاشم خواستار، لیلامیرغفاری، نازنین زاغری و بسیاری دیگر هریک در برهه ای، با هدف آزار از زندان به بیمارستان روانی منتقل شده اند. ما آزار زندانیان سیاسی و تلاش برای مجنونسازی مخالفان سیاسی و صداهای مخالف را به شدت محکوم میکنیم و از مشارکت در چنین سیستمی اعلام برائت میکنیم
گذشته از زندانیان سیاسی، آن گونه که بهنام محجوبی به درستی اشاره کرد، ما در این سالها شاهد افول انسانیت در موسسههایی بودهایم که فاقد حداقل امکانات استاندارد برای ارایه خدمات به مردم هستند. موسساتی که در آنها حقوق بیماران و کرامت انسانی آنان به گستردگی نقض میشود
جمهوری اسلامی در رفتار با به حاشیه رانده شدگان اجتماعی درطی چهاردهه اخیر، کارنامه غیرقابل دفاعی برجاگذاشته است. در این سالها وضعیت حاشیه نشینان، کودکان کار، افراد بیخانمان به ویژه زنانی که به دلیل فقر و محرومیت ناچار به زندگی در خیابان و امرار معاش از راه کارگری جنسی بوده اند، نه تنها بهبود نیافته بلکه هر روز بدتر از قبل شده است. افراد دارای نیازهای ویژه یا معلولیت، پناهجویان و کسانی که درگیر اعتیاد هستند، ازجمله قربانیان این سیاستهای غلط و تبعیض آمیز بوده اند. این در حالیست که سوء مدیریت و فساد ساختاری، افراد دلسوز درحوزه خدمات اجتماعی را حذف کرده و راه را برای بروز آسیبهای اجتماعی و به تبع آن آسیبهای روانشناختی بیشتر هموار ساخته که درچرخهای معیوب از فقر اقتصادی و فرهنگی ناشی از حاشیهنشینی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد
وضع و اجرای قوانین ارتجاعی که افراد زیادی را به دلایل واهی، مجرم میانگارد و عدم وجود مکانیزمهایی برای مراقبت و ادغام مجدد افراد سابقاً زندانی در جامعه، سیستم قضایی ایران را به یک ماشین تولید انبوه «مجرم» تبدیل کرده که فعالیتهای عادی میلیونها شهروند را به دلیل تفاوت در سبک زندگیشان پاییده وجرمانگاری میکند، و آنها را در معرض خشونت پلیس و فشارهای روانشناختی هر روزه قرار میدهد. دامنه فشارها به شهروندان به بهانههای واهی که حاصل دخالت حکومت در خصوصیترین حوزههای زندگی آنهاست، طی این سالها روزبروز گستردهتر شده است و از تفاوت در سبک پوشش تا بیان جنسیتی متفاوت، از بیرون آوردن حیوان خانگی؛ تا روابط رضایتمندانه جنسی بین افراد بزرگسال در حریم خصوصیشان را در برمیگیرد. این جرمانگاری و سرکوب روزمرهای که از آن حاصل میشود، تأثیرات مستقیم و منفی عمیقی بر احساس امنیت و سلامت روان جامعه داشته است
ما حمایت از زنان و سایر گروههای تحت ستم همچون اقلیتهای جنسی و جنسیتی را جزیی از وظایف اخلاقی و حرفهای خود شمرده و در مسیر رفع تبعیض و نیل به حقوق برابر، با آنها همراه و همدلیم
ما بر این باوریم که روانشناسی در ایران در حیطه آموزش، پژوهش و درمان متاثر از سیاستهای ایدیولوژیک مذهبی حکومتی و نیز نئولیبرال بوده و نیاز به اصلاحات ریشهای دارد
ما امیدواریم در ایران فردا خدمات روانشناسی نه به صورت یک کالای لوکس برای قشری خاص بلکه تحت پوشش خدمات اجتماعی، دراختیار تمامی مردم ساکن ایران قرارگیرد
ما منتقد هرنوع نگاه سلسله مراتبی در روانشناسی هستیم که روابط قدرت را بازتولید کرده و با نادیدهانگاری سیستمهای سرکوب و تبعیضهای ساختاری و اجتماعی، معضلات را از بستر اجتماعی کلان آنها جدا کرده و به «نقصانهای فردی» تقلیل میدهد
ما، به مانند همکار شجاع در بندمان دکتر ناصر همتی، روانپزشک و فعال مدنی که تنها به جرم انتقاد از خفقان بیش از یکسال است در زندان به سر میبرد، بر این باوریم که مراقبت امری سیاسی است و مراقبت از روان افراد جامعه نیز نمیتواند جدا از سیاست باشد، بلکه به تمامی متاثر از وضعیت کلان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است
ضروری است سازمان نظام روانشناسی و مشاوره از سکوت و همدستی با نیروهای سرکوب دست بردارد و در برابر وقایع اخیر که منجر به دستگیری و ارعاب کودکان و نوجوانان تحت لوای «اصلاح و تربیت روانشناسی» گردیده است، اعلام موضع صریح نماید؛ پیش از آنکه اندک اعتبار صنفی خود را نیز از دست بدهد
ما با شعار «روانشناسی علیه استبداد»، خواستار اتمام فوری برخوردهای قهرآمیز با معترضان و آزادی همه افراد دستگیر شده از جمله کودکان و دانشجویان هستیم و در مسیر جنبش آزادیخواهانه مردم شریف ایران، خود را نه در کنار آنها، که بخشی از آنها میدانیم
به امید فردایی روشن
اسامی برخی امضا کنندگان (به ترتیب حروف الفبا): مهرنوش احمدی، شهرزاد پورعبدالله، مینا دیده ور، مهیار زاد، فهمیمه میانجی، مرجان مهتدی، انوشه مشعوف، لاله مهراد، شکیب نصرالله، آزاده نعمتی
#روانشناسی_علیه_استبداد
#مهسا_امینی